عکس ها و دستان ها

مرگ افــــــــــــــــرین

 

عكس هايي از ارواح وجن

عكس هايي از ارواح وجن

 

عكس هايي از ارواح وجن

 

عكس هايي از ارواح وجن

 

 

 

 

 

عكس هايي از ارواح وجنعكس هايي از ارواح وجن

 

عكس هايي از ارواح وجن

 

 

 

 


 

 

دختری که توسط شیاطین تسخیر  شد!! (+عکس و فایل صوتی مراسم جن‌گیری) (+18)

 

اولین بار یک زن مسن تشخیص داد که آنه لیز توسط شیاطین تسخیر شده است، او متوجه شد که آنه لیز از تصویر عیسی(ع) دوری می‌کند و از نوشیدن آب مقدس طفره می‌رود...

 


آنه لیز میشل، متولد سال 1952 و فوت شده در 1976. دختری که بسیار از افراد پذیرفتند که او توسط شیاطین تسخیر شده است!

 

 

 

 

 

 

در سال 1968 زمانی که او 17سال سن داشت و در دبیرستان مشغول به تحصیل بود، اولین تجربه و تشنج خود را تجربه کرد. پس از آن در 1969 او مورد اولین حمله صرع قرار گرفت. سپس او تحت نظر یک متخصص مغز و اعصاب قرار گرفت و این پزشک تشخیص داد که او بیماری صرع همراه با تشنج رنج می‌برد.

 

به زودی مشکلات آنه لیز آغاز شد بطوریکه او اعلام می‌کرد اشیا و اجسام اطرافش حرکت می‌کنند، او حتی اعلام کرد که صداهایی را می‌شنود که به او می‌گفت: تو نفرین شده هستی!!

 

در سال 1973 اعلام شد که او از افسردگی رنج می‌برد.
در سال 1975 عده‌ای اطمینان پیدا کردند که روح او تسخیر شده است، به همین جهت والدین او از ادامه درمان پزشکی صرف نظر کردند و از راه جن گیری برای درمان بهره بردند.

 

علائم آنه لیز مانند افرادی بود که از اسکیزوفرنی رنج می‌برند اما آنها به درمان پاسخ مثبت می‌دهند اما درمورد او قضیه فرق می‌کرد.

 

 

 

 


اولین بار یک زن مسن تشخیص داد که آنه لیز توسط شیاطین تسخیر شده است، او متوجه  شد که آنه لیز از تصویر عیسی(ع) دوری می‌کند و از نوشیدن آب مقدس طفره می‌رود. او همچنین اعلام کرده که بوی بدی مانند بوی جهنم از بدن آنه لیز استشمام می‌کند.

 

یک جنگیر به ملاقات او می‌آید و متوجه می‌شود که موضوع حقیقت دارد و او تسخیر شده است به همین جهت برای مراسم جن گیری از اسقف اجازه درخواست میکند و پس از چندبار اجازه به وی داده می‌شود.

 

 

 

 


جلسات جن گیری چندین بار صورت گرفت اما دو کشیشی که برای اینکار آمده بودند، نتوانستند این کار را انجام بدهند.

 

او کارهای عجیب بسیار انجام می‌داد. او به خوردن مگس و عنکبوت عادت کرده بود و حتی ادرار خودش. او کارهای عجیب دیگر نیز انجام می‌داد برای مثال یک بار او به حالت سینه خیز به زیر یک میز رفت و به مدت دو روز مانند سگ واق واق می‌کرد. او اغلب ساعت‌جیغ می‌کشید و این کارها برای او امری عادی شده بود.

 

 

 

 


هنگامی که بدن او تسخیر شد به شدت ضعیف شد و نمی‌توانست غذا بخورد. این تصویر مربوط مراسم جن گیری از وی می‌باشد که به مدت 10ماه ادامه داشت اما نتیجه‌ای در بر نداشت و او روز به روز ضعیف و ضعیف‌تر شد.

 

 

 

 

 

 

در سال 1978 تقریبا بعد از گذشت 2سال از مرگ وی، والدین او تصمیم گرفتند که نبش قبر بکنند و تابوت را تغییر دهند. بعدها مشخص شد که علت این امر پیغامی بود که از یک راهبه دریافت کرده بودند، مبنی بر اینکه او احساس میکند که جسد آنه لیز سالم مانده است. پس از نبش قبر مشخص شد که جسد او فاسد شده است. هیچگاه اجازه پخش تصاویر جسد وی صادر نشد.

 

 

 

 

 

 

آنه لیز قبل از مرگ و لحظات پایانی عمرش صحبت کرد و از کشیش خواست تا برایش طلب آمرزش کند. او درمورد گناهان جوانان و کشیشان کلیساهای مدرن مطالبی را عنوان کرد.

 

آنه لیز و سه خواهرش مانند پدرش انسان‌های معتقدی بودند و مذهب کاتولیک داشتند.

 

درمورد مرگ آنه لیز چهار نفر محکوم شدند. پدر و مادر او و همچنین دو کشیشی که برای مراسم جن گیری تلاش می‌کردند. گویا آنها به 6ماه حبس محکوم شدند چرا که در نگهداری از یک بیمار کوتاهی کرده بودند.

 

اما نکته آخر و جالبی که مادر او عنوان کرد:
من میدانم که ما کار درستی انجام دادیم چرا که من اثر عیسی مسیح را در کف دستان دخترم دیدم. او مُرد تا بسیاری از مردم باز هم بخدا ایمان بیاورند و فراموش نکنند که نباید گناه انجام بدهند.

 

می‌گویند در کف دستان آنه لیز مانند کف دستان عیسی مسیح سوراخ شده بود. هنگامیکه   عیسی مسیح را به صلیب می‌کشیدند، در کف دستان او سوراخ‌هایی ایجاد کردند.
گویا پس از اتفاقاتی که برای آنه لیز پیش آمد، افراد بسیاری بازهم به خدا ایمان آوردند.


روزینا دسپارد در خانه پدریش در چلتهام,انگلستان آماده خواب شده بود.وقتی لباس خواب را پوشید صدای پای مادرش را از پشت در شنید. اما وقتی در را باز کرد راهرو بیرون خالی بود. به درون راهرو سرک کشید وزنی را دید که لباس سیاه بر تن دارد و دستمالی به صورت گرفته و پای پله ها خاموش ایستاده است. بعد از چند ثانیه زن از پله پایین رفت. شمع در دست روزینا خاموش شد ودیگر چیزی ندید. شروع ماجرا در ژوئن 1882 بود و هفت سال پیاپی شیح سیاهپوش توسط اعضا خانواده مکرر دیده شد . حال شبح مثل یکی از اعضا خانواده شده بود. روزینا سعی کرد با شبح گفتگو کند اما هر بار شبح سرش را پایین می انداخت و ناپدید می شد . مراسم شام در خانه دسپارد تبدیل به مراسم اعصاب خرد کنی شده بود زیرا شبح بر دو نفر از حاضرین ظاهر می شد وبر بقیه ناپدید می ماند. گاه او در میان دو میهمان که مشغول صحبت بودند ظاهر می شد . یکی از آنها آن را میدید و گفتگو مبدل به حرف های بی سر وته می شد روزینا وپدرش که شیح بر آنها ظاهر می شد نمی توانستند با او رابطه برقرار کنند. تمام ظاهر شدن ها بدقت توسط روزینا یاداشت می شد او سعی داشت تا هویت شبح را حدث بزند . کسی که بیشتر ازهمه مشخصاتش با شبح یکی بود خانم "ایموژن سوبین هو" معشوقه صاحبخانه قبلی بود که بعد از مشاجره ای از خانه اخراج شده بود و در فقر وفلاکت در سال 1878 در گذشته بود. ظهور شبح بعد از یک جلسه ظهور اشباح در سال 1889 متوقف گشت. این ماجرا اگرچه در آن زمان توجه بسیاری را برانگیخت و توسط انجمن تحقیقات روح بدقت مورد مطالعه قرار گرفت فقدان شواهد بیشتر موضوع را از اهمیت انداخت و همگان آنرا به فراموشی سپردند. اما در سال 1958 واقعی شگفت رخ داد. مردی که در نزدیکی آن خانه می زیست شبی از جابرخاست و زنی را در قاب پنجره مشاهده کرد. او لباس دوران ویکتوریا را بر تن داشت سرش را پایین انداخته بود. وبه نظر می رسید به تلخی در دستمالی که بصورت گرفته بود می گریست وقتی مرد از ترس فریادی کشید زن ناپدید شد . مرد چیزی از شبح نشنیده بود و علاقه ای به مسائل فوق طبیعی نداشت بعد از آنکه زن بارها دیده شد که در اتاق ها وپله ها سرگردان بود و گاه به تلخی می گریست. پیدا بود که گذشت زمان آلام او را تسکین نداده است . اما اینکه چرا خانم محل ظهورش را تغییر داده هرگز معلوم نشد ..
افسانه پل دست سبز
بخش «اولد لنسفورد رود» امروزه منطقه‌اي بدنما و بلا استفاده است ولي صد سال پيش اين ناحيه متروكه شلوغ‌ترين و پررفت و آمدترين معبر بود. با اين‌كه اين منطقه بي‌مصرف مي‌باشد ولي هنوز هم الوارهايي كه از قديم‌الايام روي نهر «كين» قرار داشته‌ است «پل دست سبز» ناميده مي‌شوند.
در ماه اكتبر سال 1988 دو تن از اهالي «لانكاستر كانتي» كه مي‌خواستند نامشان مجهول بماند، داستان «افسانه پل دست سبز» را براي نشريه محلي تعريف كردند. داستان آن چنين است: يكي از مردها در حالي كه به كنار نهر اشاره مي‌كرد گفت يك شب من و چند تا از دوستانم به اين‌جا آمده بوديم. همان شب آن را ديدم كه روي نهر حركت مي‌كرد. درست زير پل. رنگش سبز بود و آهسته از آب بيرون مي‌آمد. فقط يك دست سبز ديده مي‌شد. مردم مي‌گويند نهري كه در زير آن پل قرار دارد، زماني صحنه نبردي سخت در زمان جنگ داخلي آمريكا بود. در اين نبرد دست يك سرباز جوان انگليسي با شمشير يك آمريكايي قطع شد و درون آب درست زير پل افتاد. هرازگاهي در شب‌هايي كه ماه در آسمان مي‌درخشد و زمين را روشن مي‌كند، در تاريكي نقره‌فام مي‌توان دست سبزي را ديد كه از آب بيرون مي‌آيد و به دنبال بدن گمشده و شمشير خود مي‌گردد.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





کشته شده در جمعه 3 آبان 1392برچسب:,ساعت 22:47 به دست مرگبار ㋡مـرگ افـریـن㋡|
######مــــــــــــــــــــــــــــــــرگ افرینــــــــــــــــــــــــــ######